نتایج جستجو برای عبارت :

داستان متانت

فصل دوم : وضعیت بد
وضع نامتعادل دختر جوان آن چنان رقت انگیز بود که قلبم را سخت در هم فشرد و چون خانواده اش را مقصر می دیدم یک دنیا تنفر از خانواده اش در قلبم ریخت و ندیده آن ها را سخت قضاوت کردم! نمی دانم چرا وقتی به چهره نحیفش خیره شدم سعی داشت ذهنم را به گذشته پل بزند.
 انگار به فردی در گذشته هایم شباهت داشت. درونم متلاطم شده بود. یکی از کتاب های درسی ام را از کیفم درآوردم و سعی کردم خودم را با مطالعه به غفلت بزنم و از این غفلت آرامش بگیرم. هنوز نت
فصل زائر غریبه : 
 
چند هفته ای گذشت و هر پنجشنبه من و فواد، تنها سوگواران مزار غریب متانت بودیم.
 
در یکی از این پنجشنبه ها کنار مزار متانت داشتم قرآن می خواندم که با کمال تعجب دیدم یک خانم موقر آرام نشست و شروع کرد به فاتحه خوندن.
 
یقین داشتم که مزار را اشتباه گرفته، ولی در دلم گفتم بذار حداقل یک فاتحه هم برای متانت خونده بشه، هر چند اشتباهی! فاتحه اش که تمام شد، گفت: روحش شاد و بلند شد که برود.
 
گفتم: خانم شما متانت را می شناختید؟ بعد از لحظه
متانت اسکندرلی گتدین
دانلود آهنگ ترکی گتدین از متانت اسکندرلی
Metanet Isgenderli – Getdin
دانلود آهنگ ترکی متانت اسکندرلی به نام گتدین
دانلود آهنگ با دو کیفیت ۱۲۸و ۳۲۰
 
دانلود آهنگ جدید متانت اسکندرلی به نام گتدین

.:( دانلود تمامی آهنگ متانت اسکندرلی ):.

کانال تلگرامی مدیس موزیک
https://t.me/medismusic
دانلود آهنگ جدید فارسی از سایت مدیس موزیک

.:( صفحه اصلی سایت ):.
 

متن آهنگ گتدین از متانت اسکندرلی
برای دانلود آهنگ کلیک کنید
فصل سوم : همکلاسی
داشت از ترس وا می رفت و با مظلومیتی که دل آدم را آتش می زد، گفت: من فقط یه گدا هستم بخدا هیچ کاری نکرده ام و ...که حرفش را قطع کردم و گفتم: نترس عزیزم من دانشجو هستم، الانم داشتم میرفتم دانشگاه. گفت: خب چکار من داری؟ از کجا منو میشناسی؟ 
گفتم: متانت من فهیمه هستم منو یادته؟ همکلاسی دوران دبیرستان. فهیمه عباسی، یادت اومد؟ متانت چه بلایی سرت اومده؟ چرا اینجوری شدی؟ چشم خمارش را به زحمت باز تر کرد و خیره شد به صورتم و آرام دست لرزان و
من ادم حاضر غایبی هستم
اگر کسی کلفتی ،کنایه ای ،طعنه ای... به من بگه جوابشو رو نمیدم و می گذرم.
البته گاهی با خودم میگم" کاش جوابشو اینطوری و اون طوری می دادم ولی بعد منصرف می شم چون اصلا دلم نمی خواد آرامش روح و روانم با این خاله زنک بازیا که دستاورد مثبتی هم نداره، دچار تشویش بشه!
بسیاری از احادیث و سخنان ادبا و شعرای فررانه و باهوش درباره همین سکوت و پرهیز از مجادله و وراجی هست ...
مجادله باعث تزلزل شخصیت آدم و پریشانی روح و روان طرفین‌ میشه
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
تحقیق درباره داستان یوسف و زلیخا    
تحقیق درباره داستان یوسف و زلیخا
↓↓  لینک   دانلود   و   خرید   پایین   توضیحات   ↓↓ فرمت  فایل:  word    (قابل  ویرایش و آماده پرینت) تعداد  صفحات:13     قسمتی   از   متن   فایل   دانلودی : داستان یوسف و زلیخا: داستان یوسف و زلیخا: قرآن داستانهایى را که در آنها رد پایى از مسائل عشقى و جنسى دیده مى شود، در نهایت متانت و در ((هاله اى از تقدس و اشارات لطیف و بدیع )) طرح و بیان مى کند و از میان ...دریافت فایل
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد...
تحقیق درباره داستان یوسف و زلیخا
↓↓  لینک   دانلود   و   خرید   پایین   توضیحات   ↓↓ فرمت  فایل:  word    (قابل  ویرایش و آماده پرینت) تعداد  صفحات:13     قسمتی   از   متن   فایل   دانلودی : داستان یوسف و زلیخا: داستان یوسف و زلیخا: قرآن داستانهایى را که در آنها رد پایى از مسائل عشقى و جنسى دیده مى شود، در نهایت متانت و در ((هاله اى از تقدس و اشارات لطیف و بدیع )) طرح و بیان مى کند و از میان ...دریافت فایل
ملت ایران در یک بخش دیگری هم درخشید و آن متانت و سراسیمه نشدن بود. وقتی چنین حادثه ای پیش می آید نگرانی هایی برای مصارف زندگی پیش می آید/ در کشورهای دیگر خالی کردن فروشگاه ها و پرکردن انبار منازل بود. در کشور ما مطلقاً این معنا دیده نشد و مردم صبر و حوصله به خرج دادند/ ضمناً در این دوران خانه نشینی نقش خانواده هم مشخص شد. در کشورهایی که خانواده پایه درستی ندارد، این خانه نشینی ها به این شکل اتفاق نمی افتد.
آرامش داشتن، جمله ای انگیزشی یا مثبت نیست که به دیوار خانه ات بچسبانی یا بی اعتنا از این قاعده رد شوی؛ اگر نمی خواهی عقل و شعورت از کار بیافتد و همانند احمق ها دست به تصمیم گیری و بعد دچار پشیمانی شوی لازم است که ذهنت را خالی از دغدغه و تشویش نگه داری.
 
وقتی عقلت از کار می افتد
در اینجا بحث از آدم های احساسی یا منطقی نیست چرا که احساسی ترین آدم ها هم دارای عقل هستند و بر مبنای آن تصمیم میگیرند. در اینجا حرف از کسی است که گرفتار یک احساس یا دغدغه
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم...
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما...
با خودم گفتم اگر همسر و
در یکی دو سال اخیر، تشکلهای دانشجویی چه در مسائل کشوری و چه در مسائل بین المللی کارهای خوبی کردند. در مسئله هفت تپه و ماشین سازی رفتند و مشکل را حل کردند؛ اینها نه پول دارند و نه قدرت قانونی اما حضورشان در پیگیری مطالبات کارگران اثر داشته/ درباره یمن، نیوزلند، نیجریه و... دانشجوها اعلام حضور کردند. حضور جلوی سفارتها خوب است؛ البته متانت و عقلانیت لازم است. در همه جا از دیوار بالا رفتن خوب نیست؛ هرچند در یک جاهایی مثل لانه جاسوسی خوب است.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
سلام به تمامی خوانندگان.
اخیرا بهم پیام داده شده که اگه میشه شخصیت های داستانتو بیشتر معرفی کن. میخواستم در جواب اون پیام بگم که بعد از تمام شدن کتاب اول(که الان فصل یازدهمه  و بیست فصل داره)،میرم سراغ یه داستان دیگه که به همین داستان مربوطه و به معرفی شخصیت های داستان میپردازه.
مرسی که این مطلب رو خوندین
رهبر معظم انقلاب:
من بروجردی را از یاد نمی‌برم و هیچوقت فراموش نمی‌کنم. غالباً هر وقت که بحث شهدا پیش می آید، شهید بروجردی جلوی چشم من است.
آن چیزی که من از شهید بروجردی احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود که دیدم این برادر با کمال متانت و با کمال نجابت به چیزی که فکر می‌کند مسئولیت و وظیفه است.
 
سردار شهید حاج ابراهیم همت:
بروجردی شناخته نشد. نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده است. تصور من این است که زمان ب
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
این دوباره رفت کنسرت جنتر من بازیش گل کرددددددددددددددددددد بزار بیاد خونهه حالیش می کنمممممممممممممخوبه بهش گفتم جاهایه ناموسیتو تو کنسرت نشون ندهههههههههه ولی کو گوشه شنواااااااااااااااا /امشب یه جوری حالیش می کنم که با متانت بره کنسرتشو اجرا کنه بیاد بیرن ^-^


ادامه مطلب
یه تب اون بالا باز میکنم و توش اسم اساتید نازنینم رو مینویسم. اساتیدی مثل دکتر سهیل تیموری که بالا سر هر مریض با مهربونی و متانت و احترام با مریض‌ها صحبت می‌کنه و به حرفهاشون -حتا اگه نامربوط باشه!- گوش می‌ده؛ برای هر مریض حداقل ۱۵- ۲۰ دقیقه وقت میذاره و نه تنها با مریضا، با دانشجوهاش هم با مهربانی و پدرانه و برادرانه رفتار می‌کنه، بهشون علم "یاد" می‌ده و روش علم‌آموزی رو توضیح می‌ده.
خدا این دنیا رو از امثال دکتر تیموری عزیز پر کنه.
با توجه به مسائل و ظرفیت‌هایی که در ایدۂ شما موجود است، حال باید برای نحوۂ روایت داستان خود به استراتژی‌ای کلی برسید. این استراتژی کلی داستانی که در یک خط بیان می‌شود قاعدۂ طراحی داستان شما است. این قاعده به شما کمک می‌کند فرضیه۱ٔ خود را در ساختاری بسیار قوی بگسترانید.
نکتهٔ کلیدی: قاعدۂ طراحی همان چیزی است که داستان را یکپارچه می‌سازد. این قاعده منطق درونی داستان و چیزی است که بخش‌های داستان را به طرز سازمان‌یافته‌ای در کنار هم حفظ می
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
ما اینجا مجموعه داستان های توپخانه رو منتشر می کنیم و این اولین داستان من هست که داستان هارو به صورت پاورپوینت در اختیارتون میزارم.این داستان که اسمش هست انتقام رو تا چند روز آینده براتون میزارم...
اما بریم یه پیش داستان ازش داشته باشیم:
شما نخواهید مرد...
از روی تخت بلند می شوید.فضا مرموزه...تا جایی که چشم کار می کند هی چنشانه ای از حیات دیده نمی شود.فقط سرباز مرده...
شما حتی نمی دانید کجا هستید.اما سعی می کنید با بی سیم با مرکز ارتباط برقرار کنید
بازم هفت سالم بود ! نه دقیقا ولی نزدیک به هفت سالگیم، آره بچه بودم ! یادم نیست من از سید (پسرخالم که اون موقع تقریبا بیست و پنج، سی سالش بود) درخواست کردم تا برام داستان بگه یا سید خودش برام داستان گفت، ولی هرچی بود واقعا حوصلم سر رفته بود و به این داستان نیاز داشتم !
ادامه مطلب
هرگز تصور نکنید کم‌رویی و خجالتی‌بودن نشانه‌ی ادب و متانت است. کودک باید بتواند در مواقع لزوم از حق خود دفاع کند، جواب بدهد، مخالفت کند، مبارزه کند... این‌که کودک همیشه حرف گوش کند نشانه‌ی سلامتی‌اش نیست.
اگر فرزند سالم می‌خواهید انتظار نداشته باشید از شما حساب ببرد و همیشه حرف گوش کند. فرزندی تربیت کنید که به خاطر عشق و اعتماد به شما با شما هم‌کاری کند.
shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
این داستان یک قهرمان نیست
داستان یک انسان عادی هم نیست
داستان کسی است که در بیشتر کارهای زندگی شکست میخورد، فرصت و توان بلند شدن پیدا نمیکند و مانند همه ی ما غرق میشود
ولی او ضد قهرمان هم نیست
یک انسان خوب با تصمیمات و اقبالی بد
درست مثل بعضی از کسانی که هر روزه در کنارمان زندگی میکنند.
ادامه مطلب
در باغ یک دیوانه خانه، جوانی رنگ پریده, جذاب و شگفت انگیز را دیدم.
بر نیمکتی کنار او نشستم و گفتم : «چرا این جایی؟» مرد با تعجب به من نگاه کرد و گفت :«چه سوال عجیبی، اما جوابت را می دهم. پدرم می خواست مثل او باشم؛ عمویم هم می خواست من مثل خودش باشم. مادرم می خواست من تصویری از شوهر دریانوردش باشم و از او پیروی کنم. برادرم فکر می کند باید مثل او ورزشکاری ماهر باشم.» «استاد فلسفه و استاد موسیقی و استاد منطق هم می خواستند مثل آنها باشم، مصمم بودند که
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و...
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان های عجیبی از میزان مهربانی و رأفت شما شنیده ام
از داستان تهمت هایی که به شما زدند و خیانت هاوجسارت هایی که کردند ولی شما مظلومانه تر از پدرمان علی ع  مواد غذایی به صورت شبانه و مخفیانه برایشان آن هم کسانی که بنی هاشم بودند( ودرد اینجاست)میفرستادید ... حالا بماند چرا!
از داستان نهایت غریبی تان ولی غریب نوازی بدون وصفتان
از داستان آن حرزی که مانع ورود گناهکار به حرمتان شود و رأفت شما نگذاشت
از داستان آن شاعری که فق
باد از دیشب تا حالا که شب بعد آغاز شده با عصبانیتِ مارپیچ‌گونه‌اش به دورِ خانه‌ها می‌گردد و نفسِ سردِ اژدهاییش را بیرون می‌دمد. آنقدر دویده که درخت‌ها از دنبال کردنش خسته‌اند. نمی‌آید ساده و صمیمی و با متانت حرفش را بزند. هوای نوجوانی برش داشته، بچه شده و میخواهد که ما درکش‌کنیم. حالیکه درها را بسته‌ و گوشهای خسته‌مان را از فریادهایش محکم گرفته‌ایم. چطور می‌شود حرفِ بادی خشمگین را ورای خرابکاری‌ها ، اسباب‌شکستن‌ها، و در کوفتن‌ها
سلام خدمت همه مخاطبین
داستان برای بار چهارم رفت روی بازنویسی ، این بار بار آخره و دیگه باز نویسی نمیشه تا یک نسخه اش در اختیار دوستان به صورت مجازی و رایگان قرار بگیره تا بازخورد های شما رو دریافت کنه
داستان توی اولین نوشتن خیلی غیرواقعی بود ولی الآن بهتر شده و واقعی تر و عینی تر شده
داستانی که در این وبلاگ با شما به اشتراک خواهم گذاشت. داستان سرگذشت یک معلم سپاه دانشی در اواخر حکومت پهلوی هست.
داستان به پایان نرسیده و به مرور کامل می شود.
پس شاید به بعد از انقلاب هم کشیده شود.
داستان به زبان فارسی روایت شده ولی گفتگوی میان اشخاص، گیلکی است. 
در شیوه نوشتار گفتگوها به گیلکی به اصول نگارش بر مبنای حروف عربی که در فارسی نیز رعایت می شود پایبند مانده ام.
اگر پرسشی درباره شیوه نگارش در این داستان دارید با کمال میل پاسخگو هستم.
یکی از سنتهای خانه ما ، بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی است
این داستان گویی راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان. لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
مثلا اگر فرزند خانه از تاریکی می‌ترسد شب در داستان آقای علوی زهره به یک کمکان تاریک میرود و میترسد بعد چراغ  روشن میشود و معلوم میشود هیچ چیز ترسناکی وجود نداشت .
خب خب خب. می خوام یه داستانی رو که با دو تا از دوستای خوبم نوشتم رو بزارم.ولی برای اینکه ببینم اگه بزارم کسی می خوانتش؛باید به این پست نظر بدین و بگید که داستان رو بزارم یانه؟
راستی برید ادامه مطلب تا داستان رو معرفی کنم.
ادامه مطلب
*باهوشی بچه های نسل جدید*
_موضوع داستان: علمی فلسفی_

*داستان اول*
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.  
ادامه مطلب
دختر با حجاب ...آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا ...بدون جلب توجه... سیاهی، رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او... صورتش را نمیبینی، اما در مقابل اویی.اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.....اگر اهلش باشی.در اوج کرامت است و تندیس متانت..نزدیک، اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی..هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمی کند...او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق می شود...با زیرکی گوی
سریال زیر همکف یکی از سریال های جدید است که قرار است به جای سریال به رنگ خاک پخش شود. در این قسمت بیوگرافی بازیگران سریال زیر همکف، عکس های سریال و اطلاعاتی در مورد این سریال را می خوانید.
بازیگران سریال همکف و داستان سریال
سریل زیر همکف از جمعه 22 آذر ماه از شبکه اول سیما پخش خواهد شد و جایگزین  سریال به رنگ خاک می شود.
داستان سریال
در خلاصه داستان سریال زیر همکف آماده است: زندگی قانون‌های زیادی داره، ولی به نظر من مهمترینش اینه که راحت، نه بگ
بر اساس یک داستان کوتاه از نویسنده یونانی آنتونیوس Toumanidis، و با الهام از پری دریایی کلاسی توسط کارلو Collodi، این فیلم در حال نوآوری داستان پینوکیو است.
داستان پینوکیو از قرون وسطی و سالهاس که ارائه شده است. در همین حال، در داستان جدید ، در نیویورک، کارل بوچلر کارآگاه با یک قاتل سریال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانیان خود را به پیکرهای انسانی تبدیل می کند. کارل، با کمک یک استاد مطالعات ایتالیایی، کشف می کند که داستان پری واقعی است و با خون ن
سلام به بینندگان عزیز 
اگر مایل هستید می تونید داستان های کوتاه، شعر، متن و حتی داستان های بلند خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در وبلاگ قرار داده بشه
ارسال متن ها از طریق :ghassam.m84@gmail.com
ارسال متن ها مانند نمونه زیر و به ترتیب باشد:
نام و نام خوانوادگی
نوع متن (شعر، داستان...) 
عنوان 
متن
مطالب ارسالی پس از تایید در وبلاگ قرار می گیرد.
حتما شرکت کنید
«اسفار کاتبان» اثر ابوتراب خسروی.
ابوتراب خسروی در این کتاب سه داستان متفاوت رو به طور موازی پیش می‌بره. داستان سعیدِ مسلمان که پروژه‌ی درسی مشترکی با اقلیمای یهودی داره؛ داستان شدرک یهود و زلفا جیمز که سال ها بعد به دنبال نیمه‌ی گمشده‌ی جسد شدرک میگرده؛ داستان احمد بشیری و شیخ یحیی کندری و شاه منصور که آخرین پادشاه سلسله‌ی خودش بوده.
توی این کتاب، نویسنده با مهارت فوق‌العاده‌ای سه داستان با سه سبک متفاوت رو به نگارش دراورده. داستانی ب
سلام....ما قراره توی داستان هامون یه چیزی داشته باشیم به نام catblog world (دنیای کت بلاگ)
حالا یعنی چی؟
یعنی اینکه ما یه سری نکات داریم که مخصوص داستان های خودمونه
مثلا یه کوامی خلق میکنیم تا تو داستانامون استفاده کنیم
شما هم اگه اجازه بگیرید میتونید داستان هاتون رو وارد کت بلاگ ورلد کنید
در تاریخ 4 آبان 98 - نام داستان کوتاه : شیدایی یک بمب
1. داستانم برنده گواهی رسمی جشنواره شد
2. داستانم به عنوان داستان شایسته تقدیر در کتاب مجموعه داستان "مشق عشق" چاپ شد
 
برشی از داستان:
به نظرم گاهی وقت‌ها رفاقت یعنی رفیقت رو بکشی، قبل از اون که غم نامردی روزگار اون رو بکشه!- بازپرس: پس شما قاتل زنجیره‌ای هستی؟ زنجیره‌ای تر از همسایه‌تون.- من؟! نه! حقیقت اینه که من قاتل نیستم ولی کشتن آدم‌ها رو دوست دارم! تا حالا 33 نفر رو کشتم. با طناب، چاقو، اس
سنتهای خانه ما
بیان یک داستان طولانی دارای عواملی شبیه زندگی واقعی
راهکاری است  برای آموزش و فرهنگسازی غیر مستقیم به فرزندان
لذا در خانواده ما داستان آقای علوی سابقه طولانی دارد
همسر آقای علوی بانو خانم است و سه فرزند دارد به نام های زهره و زهرا و علی
من زیاد اهل داستان دنباله دار نیستم. بیشتر طرفدار داستان کوتاه هستم. در مورد داستان های دنباله دار صاحب نظر نیستم ولی نظر و برداشت شخصی خودم رو میگم؛ داستان شما سبک روایت گونه داره و از باب روان بودن بد نیست هر چند یک مقداری باید روی توصیفات ظاهری یا تیپیک شخصیت ها و فضای وقوع داستان بیشتر کار بشه ولی در کل به نظر من باید یک مقدار از جزییات غیر لازم و غیر ضروری داستان تون کم کنید و به جاش توی هر قسمت از داستان یک جوری خواننده تون رو مجذوب و کن
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
دیشب به داستان کوتاهی از جان اسکالزی نویسنده‌ی معروف جنگ پیرمرد برخوردم، که خوندم و به نظرم جالب اومد.
تا نیمه‌های دیشب ترجمه‌ش کردم و تا نیمه‌های امروز ویرایش. تقدیم.
 
پ.ن) و البته با این خبر که مشغول کار روی داستان کوتاه دیگه‌ای هم هستم.
 
داستان کوتاه وقتی ماست حکومت را به دست گرفت
خب گفتم همش که قرار نیست براتون داستان های ترسناک طولانی طولانی بزارم که وسطشم حوصلتون سربره!!
این بار اومدم با داستان دو جمله ای بترسونمتون:)
داستانی رو که در زیر قراره بخونین اثر فردریک بروان است که در سال 1948 نوشت ...
اخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!
خب زیادی ..شعره ولی هرزگاهی تنوع هم تو پست هامون خوبه بنظرم :)
امروز دوشنبه دوم دی ماه ...
از یکی مجلات داستانی بهم پیشنهاد شد براشون داستان بفرستم. یکی از داستان هام رو ویرایش کردم و فرستادم. امیدوارم پذیرش کنند و چاپ بشه... خیلی هیجان زده ام... دو سه ساعت هم داشتم روی داستانم کار می کردم. یعنی واقعا دارم تلاش می کنم و راه پیدا می کنم برای چاپ داستانها.‌..خیلی هم ازم انرژی میبره... باید چند تا داستان دیگه هم بنویسم. 
برای دیدن لبخند تو همه ی تلاشم رو می کنم...
بالاخره بعد از نزدیک هشت ماه چشم انتظاری، امروز خبر گرفتن مجوز چاپ کتابم صادر شد. مجموعه ای از بیست داستان کوتاه که خیلی رویشان کار کرده ام. شاید اغراق نباشد بگویم روی یک داستان سه صفحه ای صد هزار تومان هزینه کرده ام. از هزینه نقد و وقتی که روی هرکدام گذاشته ام و کلاس هایی که بابت آموزش داستان گذرانده ام و ...
ادامه مطلب
کتاب صوتی زن زیادی اثر جلال آل احمد    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audioboo
کتاب صوتی زن زیادی جلال آل احمد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audiobook › داستان-
همیشه همه جا همه به متانت و خانومی نجمه حرف میزنن، مصداق کم گو و گزیده گو درموردش صدق میکنه واقعا، فک نمیکنم کسی ازش خاطره بدی داشته باشه از بس خانوم و خوش اخلاق بود
همیشه بهم میگفت دعا کن عاقبت بخیر بشم و دعا کن همیشه راه درستو انتخاب کنم، از این حرفا زیاد میگفت کلا خدا بیامرز که خدا اینجوری انقد قشنگ عاقبت بخیرش کرد! شهادت!
درباره عکسای عروسیش باهم حرف میزدیم دوهفته پیش که قرار بود خودم عکاسش باشم
یکی از کتاب های که این ماه تمام کردم ناطور دشت بود ناطور در معنای نگهبان هست و معنای اسم کتاب می شود نگهبان دشت ولی بروقتی این کتاب 300 صفحه ای را می خوانید اصلا در هیچ جای کتاب حرفی از نگهبان و دشت نیست و اینکه چرا اسمش اینجوریه برای منم سواله اخه اصلا خیلی نزدیک به مفهومم نیس واقعا چرا /....نمیدانم....
داستان درباره پسر نوجوانی است به اسم هولدون کالفید و کل داستان در 2-3 روز اتفاق افتاده و هولدون به عنوان راوی داستان هست و داستان را تعریف می کند.
ام
نیمه داستان، صفحه ۶۴.
همان تار مویی که لابلای داستان خواندن برایت، غنیمت گرفتم و لای کتاب گذاشته بودم دلم را لرزاند و آیا اینکه دلم را لرزاند، تعبیر درستی است وقتی جای ادامه دادن داستان حالا دراز کشیده‌ام توی تراس و نشسته‌ام به خیال؟
می‌گن نویسنده‌ها عاشق اینن که توی کتاب‌هاشون یکی از شخصیت‌ها رو بُکُشَن تا داستان‌شون جذاب بشه، تا تعلیق رو قاتی داستان کنن. اما من مطمئنم #حامد_اسماعیلیون که نویسنده‌ی بزرگی هم هست و داستان‌هاش و کتاب‌هاش جذابه و قشنگ و دلنشین، با سقوط هواپیما و مرگ دختر و همسرش، لعنتی‌ترین تعلیقِ داستانی قاتی زندگیش شده، تعلیقی که اصلا قشنگ نیست، نه قشنگه نه داستان رو جذاب می‌‌کنه نه به دل می‌شینه. تسلیت، همین.
 
سانحه ی سقوط هواپیمای ایران-اوکرا
داستان سیاه چاله
قسمت چهارم
اگر پیگیر داستان سیاه‌چاله‌ها از ابتدا باشید، حتما به یاد می‌آورید که شروع نوشتن آن با یک عصر بهاری دلپذیر همراه بود، که حس و حال خاطره‌انگیزی را ایجاد می‌کرد. باید اعتراف کنم که نوشتن همة این داستان در آن عصرگاهِ خاص اتفاق نیفتاده و هر زمان که حسِّ خوبِ نوشتن با من همراهی کرده است برای آن نوشته‌ام.
ادامه مطلب
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از دیجی تو  : جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «همه قصه‌ها و داستان‌ها قبلا گفته شده‌اند». این جمله تا حدی درست است. انسان‌ها به خاطرِ عواطف و احساساتِ مشترکشان تا به حال داستان‌های زیادی درباره حرص، حسد، انتقام، تنفر،
ادامه مطلب
مجموعه داستان حسن محمودی داستان محکوم به اعدام تبرئه شده ای است که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگر است. سومین مجموعه داستان حسن محمودی با عنوان «از چهارده سالگی می ترسم» که داستان های آن را در فاصله سال های 81 به این سو نوشته شده است از سوی نشر چشمه منتشر شد.

مجموعه داستان «از چهارده سالگی می ترسم» شامل داستان های با نام های «قول و قرار»، «صبر ایوب»، «ناخن ها و آوازها»
مجموعه داستان حسن محمودی داستان محکوم به اعدام تبرئه شده ای است که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگر است. سومین مجموعه داستان حسن محمودی با عنوان «از چهارده سالگی می ترسم» که داستان های آن را در فاصله سال های 81 به این سو نوشته شده است از سوی نشر چشمه منتشر شد.

مجموعه داستان «از چهارده سالگی می ترسم» شامل داستان های با نام های «قول و قرار»، «صبر ایوب»، «ناخن ها و آوازها»
سلام این داستان اولین داستانی که نوشتم
اسمش فقیر امانتداره
این داستان رو به عنوان پروژه پایانی دوره آموزش نویسندگی ( داستان نویسی) استاد سرشار فرستادم
عیب زیاد داره اما قشنگه
زاویه دیدش تلفیقیه و سعی کردم مثل آنک؛آن یتیم نظر کرده باشه اما ما کجا و استاد سرشار کجا تازه اونم در اولین کارم
ولی خدایش بد نیست یعنی خودم که می گم قشنگه
شماهم وقت کردید بخونین...
به صورت سریالی و 9 تیکه ای ارسال می شه که از 4 آذر 98 هر دوشب یکبار
برای خوندنش بر روی نوشته 
بازم سلام.اینم یکی دیگه از داستان نوشته هام.همین اول بگم که این داستان نوشته پر از جزئیاته.حتی اسمی که برای این داستان نوشته انتخاب کردم خطر لو رفتن ادامه ی داستان رو داره.ولی گفتم این طوری بامزه تره.خب دیگه.لطفا برید ادامه ی مطلب. :)

ادامه مطلب
Fishtales 2018 1080p,Fishtales 3 2018 BluRay,انیمیشن Fishtales 3 دوبله فارسی,انیمیشن داستان ماهی Fishtales 3 2018 با دوبله فارسی,داستان ماهی 3,دانلود انیمیشن Fishtales 3 2018,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود زیرنویس فارسی Fishtales 3 2018,دانلود کارتون داستان ماهی,دانلود مستقیم Fishtales 3 2018,دوبله فارسی,سایت دانلود فیلم,سایت دوستی ها,فیش تیلز,قسمت سوم انیمیشن داستان ماهی,
ادامه مطلب
برای ایجاد انگیزه در کلاس اول خود میتوانید از داستانهای کوتاه استفاده کنید،
کلاس اولی ها علاقه بسیاری به شنیدن داستان دارند.
ایجاد علاقه به کلاس و مدرسه یکی از فنون یاد دهی -یادگیری برای بهبود کیفیت آموزش است.
برای مطالعه داستان کلیک کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهور ایران
ضمن آرزوی عافیت برای جنابعالی
بر خود وظیفه دیدم از سکوت شما در خصوص پرونده برادر ارجمند تان در قوه قضائیه  تشکرکنم 
امیددارم که صبر و‌حلم و متانت شما الگویی برای آیندگان و شرمساری برای گذشتگان باشد،
 
 
به نام خالق قلم
مقدمه
 
این داستان جنبه ی سرگرمی دارد و هیچ کدام از رویداد ها و نام های موجود در داستان
حقیقی نمیباشد. داستان سقوط در مورد پسری شونزده ساله به نام دنیل است که در
کودکی اش پدرش را از دست داده؛ رژیمی که اکنون بر کشور آمریکا حکم فرما است،رژیم
هایِنت است. ولی مردم زیادی از آن ناراضی هستند؛و نکته ی جالب این است که دنیل
پدرش را در همین اعتراضات از دست داده است. اما دنیل تصمیم میگیرد که راه پدرش را
ادامه دهد اما........
امیدوارم از داستان
رمان:مال من باشنویسنده:ستاره لطفیژانر: عاشقانه-تراژدیپایان خوش.خلاصه:داستان از آن‌جای شروع می‌شود که دریا، دخترک مثبت و درس‌خوان داستان ما عاشق می‌شود. عشقی عمیقانه و خالصانه!او نمی‌توان صریح عشقش را بیان کند، چون پسرک داستان، سام به نیلوفر. دوستِ دریا متعلق است!در این بینابین اتفاقای می‌افتد...
سیاستگذاران هالیوود برای ترویج همجنس‌بازی و طبیعی نشان‌دادن آن، داستان‌های محبوب و کلاسیک را بازسازی می‌کنند و با تحریف محتوای آن، شخصیت‌های هم‌جنس‌باز را در آن می‌گنجانند.
یکی از موارد، داستان محبوب «آنه شرلی» است که یک قدمت صدساله دارد؛ ولی ترویج‌کنندگان همجنس‌بازی در هالیوود، این بار به سراغ این داستان محبوب رفته‌اند و در نسخه جدیدی که از روی آن ساخته‌اند، انحرافات اخلاقی را ضمیمه شخصیت‌های داستان کرده‌اند؛ که موجب اعتراض
سلام.بابت اینکه یه مدت کارم تعطیل شده بود یه عذر خواهی به شما بدهکارم.اما به دلیل یه مشکلات خب نتونستم داستان بنویسم اما بازم کارمو شروع کردم و داستان زامبی ها قسمت دوم رو خیلی زود از همین سایت منتشر می کنم.توضیحی نیست بریم پیش داستان:
...اما ما انها را به بچه ها نمیدادیم،بلکه برای زنده ماندن شیر خشک میخوردیم.خیلی ناراحت کننده بود اما در اردوگاه قانونی وضع شده بود که اگر غذا کم آمد غذا را از افراد بالای ۶۰ سال بگیریم و به جوانتر ها بدیم و پیر مر
#صومعه_پارم آخرین اثر #استاندال ِ فرانسوی است. این رمان را بهترین اثر استاندال می دانند. گویا فصل اول کتاب از اعترافات واقعی یک ستوان نوشته شده است. سپس از دل این اعتراف به اتریش می رویم و داستان دو زن دیگر را می خوانیم. نویسنده متبحّرانه این حرف را به ما می رساند که قهرمان کتاب، ثمره ی ازدواج آن ستوان معترف و یکی از دو زنی است که روایت گر داستان شان شده‌ است. با ناپلئون و جنگ هایش آشنا می شویم، زیرا بزرگ شدن قهرمان داستان تلاقی با جنگ ها ناپلئو
امروز به دعوت الهه رفتم به حلقه‌ی داستان شهرستان ادب. داستان الهه و دو نفر دیگر را گوش دادم. یاد کانون پرورش فکری افتادم که چقدر با خانم بابایی شعر و داستان می‌خواندیم و کیف می‌کردیم. خب کمی از آن فضا فاصله گرفته بودم. اینجا مجید قیصری حضور دارد و درباره‌ی داستانها نظر می‌دهد. جلسه‌ی خوبی است. رایگان است و در مرکز شهر قرار دارد. دوست دارم باز هم بروم. از همه‌ی سنین به جلسه می‌آیند. یکی از کسانی که داستان خواند نوجوانی بود که داستانش بسیار م
- فعالیت دانش آموزان بر پایه سه محور داستان نویسی، داستان خوانی و داستان گویی است.
- از ایجاد فضای رقابتی بین دانش‌آموزان خودداری شود.
- دانش‌آموزان مختارند خودشون یکی از فعالیت ها را انتخاب کنند و مجبور کردن آنها به انتخاب یک فعالیت مشخص ممنوع است.
- اجبار کردن دانش‌آموز به خرید کتاب یا هر چیز دیگری که بار مالی دارد ممنوع است.
- دانش‌آموزان قبل از عید کاملا توجیه شوند.
- همه دانش‌آموزان در طرح شرکت داده شوند.
- از دادن تکلیف کتاب‌های درسی خو
ده بازی برای کودکان خجالتی
 این بازی‌ها را می‌توانید با توجه به سن و توانمندی‌های کودکان در فرصت‌هایی که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.
۱ - مسابقه گویندگی
۲ - بازی «مصاحبه تلویزیونی»
۳ - بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه»
۴ - بازی «چه کسی می‌تواند دیگران را بخنداند»
۵ - بازی «کامل کردن یک داستان»
۶ - بازی «کامل کردن یک شعر»
۷ - بازی «تکمیل جملات»
۸ - بازی «پاسخ به پرسش‌ها»
۹ - بازی «داستان سازی با تصاویر»
۱۰ - بازی «معلم بودن»
@
”‏من بدون کسی که داستان‌هام رو بخونه مثل یه دونه شن تو بادم.“
این را به کسی گفتم و از اعماق وجودم به آن باور دارم.
من بابت تک تک ثانیه‌هایی که برای خواندن داستان‌هایم صرف شده ممنونم.کاش بدانید با وقتتان جان دختری در این گوشه‌ی خاکستری دنیا را نجات داده‌اید.
رابرت مکی در کتاب «داستان» می‌گوید: «داستان خوب» یعنی داستانی که ارزش تعریف کردن داشته باشد و دنیا بخواهد گوش کند. بعد می‌نویسد: باید هنرمند باشید و وقایع را به نحوی که تاکنون به ذهن کسی خطور نکرده کنار هم بچینید. سپس توصیه‌هایی می‌کند و در انتها می‌گوید: «و مقدار زیادی عشق». این نسخه‌ را می‌شود تعمیم داد به همه شئونات زندگی. «خوب بودن» در هرجای زندگی در هر جای این دنیا، «مقدار زیادی عشق» می‌خواهد. برای پیدا کردنِ این مقدار، معلوم نیست چ
داستان عشق مریم وعلی را روایت می کند 
 
خلاصه کوچکی از داستان:
 مریم وعلی دو جوان از قشر مالی ضعیف جامعه
 مریم دختری که تازه دبیرستان را تمام کرده ودر آستانه کنکور میباشد، تک فرزند است.
 علی جوانی بیست و شش ساله که در پیک موتوری بیرون بری مشغول است و تک فرزند که پدرش در پنج سالگی او ومادرش را به قصد ثروتمند شدن ترک کرده و تا کنون خبری از او نیست،ومادرش هم بیمار است.
که هر دو به صورت نسبتا تصادفی عاشق یک دیگر میشوند 
وزندگی مریم تا مدتها در فراز
دانلود فیلم The Silence of the Marsh 2019
 
 
 
ژانر فیلم : هیجان انگیز
امتیاز فیلم :
رده سنی :
کارگردان : Marc Vigil
نویسنده :
بازیگران : Pedro Alonso, Nacho Fresneda, Carmina Barrios
محصول کشور :
تاریخ اکران :
زمان فیلم : 
زبان فیلم :
 
خلاصه داستان : داستان این فیلم درباره ی نویسنده ایی است که داستان های جنایی می نویسد. او روزی متوجه می شود که داستان های او بسیار با جهان واقعی فاصله دارد و …
دانلود فیلم The Silence of the Marsh 2019
لطفا برای درک بهتر داستان و فهمیدن اینکه توی داستان اصلا چه خبره،مجموعه رو از اول بخونید.من متعجبم چون با تموم تاکید هایی که کردم،تعداد دانلود های پسر بهشت که جلد پنجمه،از تعداد دانلود های امپراطوری گرگ ها که جلد اوله و باید اول اون رو دانلود کرد،بیشتره.آخه چرا اهمیت نمی دید.به خدا با این روش اصلا نمی فهمید توی داستان کی کیه و چه خبره.پس برای خودتونم که شده،مجموعه رو از اول بخونید.خواهش میکنم.
اولین کتابی که امسال خوندم یا بهتره بگم امسال تمومش کردم "کجا ممکن است پیدایش کنم"بود،عکس رو زمانی گرفتم که خیلی سردم بود و اون گل رو جوجه رنگی بهم داد،شاید بعدا بیشتر راجبش حرف زدم اما الان نه.کتاب مجموعه داستان بود(پنج داستان)و من سه تا از داستان هارو پارسال خونده بود و دیروز هم یکی و امروز هم یکی دیگه،و کتاب همین حالا تموم شد.قلم موراکامی برام آشنا و در عین حال ناشناخته و عجیب غریبه،همونطور که داری میخونی کلی به فکر فرو میری و عمیقا توی داس
انگار دارم وسط رمان‌های کمونیستی زندگی می‌کنم.توی روستای دور از پایتخت، وسط طبیعت بکر. بدون دسترسی به اخبار و اطلاعات بیرون، و تنها راه کسب اطلاعم از دنیای بیرون، روزنامه‌های انتخاب‌شده‌ایه که روی میز کتابخونه است. میتونم بعدا داستان بنویسم از این روزهام.
 
واژگانی از جنسِ شور و مهر و شیدایی
 
از اونجا که ظاهراً عاقِّ خواهر شدم
و دیگه توفیقِ ارتباط و پیوند و تماس با او رو ندارم 
همینجا باهاش می حرفم؛
 
خواهرِ نازدانه ام
خیلی اندیشناکِتَم
(یعنی تو فکر تو ام)
الهی داداشت برات بمیره که توی خونه اسیر شدی
برای تو که عادت نداری، خیلی سخته می دونم
اونم توی غربت و تنهایی
خیلی دوست داشتم الان که شرایط سخت شده نزدیکت بودم و برات باعث خیر و برکت و شادی می شدم
یه روز آرزوم با حقیقت پیوند می خوره، مطمئنم
خواه
دیشب یه داستان
کوتاه از شرمن الکسی به نام تو گرو بگذار من پس میگیرم رو خوندم. خیلی برام شیرین
بود داستانی که با یه لحن خیلی خودمونی طوری که فکر میکنی همین الان جکسون شخصیت
اصلی داستان روبروت نشسته وداره برات با آب و تاب این داستان رو تعریف
ادامه مطلب
از خواندن فرضیات و بیانیه های «دانشکدگی» و آکادمیک از تعریف داستان، کلافه شدم. اینکه در همه ی این تعریف ها داستان هست و هم نیست. آن کسان که وارد گود داستان و نقد می شوند، بسته ببه اندوخته و تجربه و دیدگاه حاصل از آنها هر کدام نظری می دهند. اما جهان داستان آنقدر فراخ و بی مرز است که هر تعریفی گوشه ایی از آن را می گیرد. اما این تعریف ها در برابر حجم بزرگ و همه جایی این «آزادی» که داستان به ما می دهد ناچیزند. واقعیت داستان و جهان روایت بزرگتر است  از
کتاب آموزش داستان نویسی
دانلود رایگان کتاب الکترونیکی آموزش داستان نویسی، در قالب فایل pdf و در حجم 28 صفحه. در این کتاب الکترونیکی مهارت های داستان نویسی را بصورت اجمالی می آموزید و با عناصر مهم داستان آشنا می شوید. بی شک اولین گام برای ورود به جمع نویسندگان، « خواندن » است ...
معرفی کتاب به مناسبتکتاب کودک : مژده گل؛ داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع)؛ جلد ششمنویسنده : محمود پور وهاب
«داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع)» جلد ششم از مجموعه‌ی مژده‌ی گل نوشته‌ی محمود پوروهاب و به تصویرگری حامد زاهد است. این کتاب داستان‌هایی از زندگی امام سجاد (ع) را به زبانی شیرین و جذاب برای کودکان و نوجوانان بیان می‌کند.
جواب نگارش دهم صفحه 119 انشا صفحه 119 دهم انشا صفحه 119 نگارش دهم انسانی انشا صفحه ۱۱۹ نگارش دهم نوشته داستان گونه نگارش دهم نوشته داستان گونه پایه دهم مثل نویسی صفحه 122 نگارش دهم نوشته ای داستان گونه بنویسیدپیش ازنوشتن عناصر آن را مشخص کنید
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
#معرفی_کتاب ..کتاب بانو در آینه مجموعه‌ای است که تمامی داستان‌های کوتاه ویرجینیا وولف را شامل می‌شود. این داستان‌ها از سوی بسیاری از منتقدین با‌ارزش تلقی گشته‌اند چرا که به مدد این داستان‌ها می‌توان به دنیای پیچیده نویسنده‌ای راه یافت که آثارش همچنان پر خواننده است.__________با ۵ درصد تخفیف اعضا و ارسال رایگان
_____________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳۲۳۲۰۸۸۱_۳سفارش ازطریق تلگرام
باامیراکتاب در پیام رسان #ا
”‏من بدون کسی که داستان‌هام رو بخونه مثل یه دونه شن تو بادم.“
این را به کسی گفتم و از اعماق وجودم به آن باور دارم.
من بابت تک تک ثانیه‌هایی که برای خواندن داستان‌هایم صرف شده ممنونم.کاش بدانید با وقتتان جان دختری در این گوشه‌ی خاکستری دنیا را نجات داده‌اید.
سلامسلام دوستان عزیز.به جای داستان گاردین کت یک داستان سه فصله دیگه ای میزارم به نام کاراگاه.خب بریم توضیحات رو ببینیم.نام:کاراگاهنویسنده:خودماوپننیگ*:دارهپوستر:دارهزمان انتشار پارت اول:۱۸اردیبهشت ۱۳۹۹توضیحات:لیدی باگ و کت نوار حالا یک تیم کاراگاه هستند.آیا میتوانند موریارتی را شکست بدهند؟(موریارتی شخصیت منفیه)برگرفته از مجموعه داستان های شرلوک هلمز(موریارتی اینجا با موریارتی اونجا فرق میکنه فقط اسمش موریارتیه.)شخصیت ها:آدرین آگراست،
 کتاب سونات کرویستر و چند داستان دیگر ،  نوشتهٔ لیو تالستوی ، ترجمهٔ سروش حبیبی ، نشر چشمه
این اولین کتابی هست که از تولستوی میخونم. اصلا هیچ پیش زمینه ای ازش ندارم زیاد. زندگی نامشم با این که کتابشو دارم ولی نخوندمش هنوز گذاشتم بعد از خوندن کتاباش بخونمش. کلا شش تا داستان. دیگه این که همین. الان میخوام بخوابم فردا صبح زود بیدار شمو شروعش کنم. از عصری تا حالا فقط وقتو گذروندم. 
از آن دست سریالهای شبکه ی نمایش خانگی که داستان جذابش نمیگذارد منتظر قسمت بعدی اش نباشی. قسمت اولش را همان اول دیدم و بعد متوقف شدم. دیشب پنج قسمت رو پشت سر هم دیدم. چقدر دوست داشتنی اند شخصیتهای داستان‌. چقدر کاظی رو دوست دارم با آن به قول خودش زر زر هایش. چقدر نوید برایم مبهم است. چقدر دانیال جنتلمن است و چقدر گیسو مهربان است با همه. خنده های رها هم دلبر است. چشمهایش مخصوصا. دیشب یاد سریال لاست افتادم. کرگدن هم مانند آن سریال در پی اتفاقی که در
تو این روزها یه صدایی تو مغزم هی تکرار میکرد: تو روزهای سخت برای خودت و بقیه داستان بگو. داستان‌سرایی کمک میکنه یادت بیاد چقدر زندگی بالا و پایین داره.اول فکر کردم از سفر بگم و آرشیو عکسهای گواتمالا رو زیر رو کردم که به شکل اتفاقی از داستان‌هاش جایی نگفتم. از شهر قدیمی سرخپوستان و مایاها که محاصره شده بود بین سه آتشفشان فعال. از دریاچه‌ی آتلیتان و روستاهای پر از اتفاق اطرافش و از کلی داستان دیگه این سرزمین جادویی..اما دلم کار و پروژه و داست
چرا باید به جبر جغرافیا احترام بذارم اگه فقط یه کشور دیگه بدنیا اومده بودم نمی دونم اونجایی که می شد نویسندگی خلاق خوند و با به روزترین اصول داستان نویسی اشنا شد این جا از همه چیز عقبم می دونم صفر هم نیستم صد که یه افسانه است هزار تا کتاب دارم که هنوز  نخوندم یعنی می شه یه روز همه شون رو 
اه عصبانی ام بلاتکلیفم ولی به هر حال مگه راهی جز ادامه دادن دارم نه خیر انگار هیچ راهی نیست تازه فهمیدم هر چه قدر هم حادثه داستان هیجان انگیز باشه باید قلم خو
خلاصه داستان:
داستان از آن قرار است که لیدا به همراه همسرش به یک مهمانی دعوت می شوند. کیوان دوست این دو نفر،
با فرد جدیدی به اسم رها آشنا می شود و او را هم به مهمانی می آورد. این
چهار نفر در راه بازگشت به منزل با یک چیز یا کسی تصادف  می کنند و فرا
ادامه مطلب
کار داستان خوب پیش نمی‌رود. وسطای نگارش تصمیم گرفتم طرح را تغییر بدهم. همین همه‌چیز را بهم ریخت. کمتر از یک‌هفته مانده به موعد تحویل... می‌نویسم و هم‌زمان ویرایش می‌کنم. وقت ناهار و شام حتی... اسم هم ندارد هنوز... عباس معروفی می‌گفت: داستان مثل بچه است. اسم‌اش را با خودش می‌‌آورد. امیدوارم همین بشود که او گفته!
✅به مردم فشار نیاورید ✍امام صادق علیه السلام: به مردم فشار نیاورید. آیا نمی‌دانی که روش حکومتداری بنی‌اُمَیّه، متکی به زور شمشیر و فشار و ستم بود؛ ولی روش حکومتداری ما اهل‌بیت، به نرمی و مهربانی و متانت و تقیه و خوش‌اخلاقی و پاکدامنی و کوشش است؟ پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند. الخصال(صدوق) ج۲، ص۳۵۵ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص۴۳۰ : @momenane
آی مسئولین فشار روی مردمه 
حالا حتما باید شب عیدیه این کارو میکردید
امام صادق
با سلام.خدمت تمامی عزیزان از صفحه ما دیدن کنید ونظرات انتقادات,و پیشنهادات خودتان در رابطه با داستان ها را برای ما بفرستید
و ببخشید که داستان شماره 3 و 4 یه جابجایی در گذاشتنشون اتفاق افتاده 
وترتیب داستانها فعلا" به این صورت است(1,2,4,3)  منتظر داستانهای یعدی باشید
 
 
لی جونگ سوک (Lee jong seok)
بازیگر و مدل
اهل کره جنوبی
متولد ۱۹۸۹
 
از جمله سریال هایش با نقش اصلی که پیشنهاد میشود:
مدرسه ۲۰۱۳
صدات رو میشنوم (داستان ذهن خوانی لی جونگ سوک برای یک وکیل)
دکتر غریبه (داستان پزشکی از کره شمالی)
W (داستان دو جهان واقعی و فانتزی در نقاشی)
پینوکیو (داستان انتقام پسری برای پدر خبرنگاری که طی اتفاقی بدنام نشان داده شد)
وقتی که تو خواب بودی (داستان خواب هایی که در واقعیت اتفاق می افتند)
آهنگ مرگ (داستان عشق غم انگیز یک نمایش
می‌دونید، بعضیا زیادی خوبن و هر کاری کنن نمی‌تونن قایمش کنن این خوبی رو. بعضیا زیادی مهربون و مودب و بزرگوارن، طوری که وقتی داری باهاشون حرف می‌زنی تپش قلب می‌گیری از استرس. بعضیا خیلی بزرگن، طوری که وقتی می‌بینیشون، مدام یاد کوچیکی خودت می‌افتی. موقع حرف زدن باهاشون به وضوح احساس حقارت می‌کنی در مقابلشون و به راحتی حس می‌کنی که فقط از روی بزرگواری خودشونه که دارن پرت‌و‌پلاهای تو رو گوش می‌دن، تحمل می‌کنن و با لبخند و مودبانه جواب م
مصطفی مستور
این دومین کتابی بود که از مستور میخوندم. اولیش کتاب "حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه" بود که یه سری داستان کوتاه بود و اصلاً دوسش نداشتم. روی ماه خداوند را ببوس نسبت به اون خیلی بهتر بود، ولی خب بازم کتاب چندان خوبی نبود. 
راوی داستان شخصیه به اسم یونس که باید تا سه ماه دیگه دفاع کنه از تز دکتراش، تا بتونه با سایه عروسی کنه. البته دو ساله عقدن، ‌ولی هنوز عروسی نگرفتن. ( البته این چیزا مال قدیما بود دیگه، کتاب هم قدیمیه نسبتاً). اما ط
شب هایی هستن 
که کلافه روی تختت غلت می زنی، 
کلافه از درد بی داستانی!
هرکسی باید یه داستان داشته باشه، 
یه داستان دراماتیک 
که بتونه واسه بقیه تعریف کنه، 
شب ها بغلش کنه و بهش فکر کنه.
البته نه که اصلا داستان نداشته باشی، 
داری!
اما به خودت قول دادی که فراموشش کنی... 
درست عین تو! 
عین من! 
میخوام فراموشت کنم... استارتشو خودت زدی!
با زبونی که فقط من میفهمش و تو فکر میکنی که مختص خودته...
بفهم!
شب هایی هستن 
که کلافه روی تختت غلت می زنی، 
کلافه از درد بی داستانی!
هرکسی باید یه داستان داشته باشه، 
یه داستان دراماتیک 
که بتونه واسه بقیه تعریف کنه، 
شب ها بغلش کنه و بهش فکر کنه.
البته نه که اصلا داستان نداشته باشی، 
داری!
اما به خودت قول دادی که فراموشش کنی... 
درست عین تو! 
عین من! 
میخوام فراموشت کنم... استارتشو خودت زدی!
با زبونی که فقط من میفهمش و تو فکر میکنی که مختص خودته...
بفهم!
داستان مردی را که هرگز نمی شناختم شنیدم٬ که حتماً خدا می خواست که این داستان را بشنوم.او رئیس امنیت شرکتی بود که باقیمانده اعضای خود را از حمله به برجهای دوقلو دعوت کرده بود تا فضای اداره خود را با آنها قسمت کنند. با صدایی پراز وحشت داستان اینکه چرا این افراد جان سالم بدر بردند و همکارانشان کشته شدند را تعریف کرد.تمام داستانها تنها چیزهای کوچکی بودند. شاید شما میدانید که مدیر آن شرکت بخاطر اینکه پسرش مهدکودکش شروع شده بود٬ آنروز دیر به سرکار
دوچرخه اش را به دیوار تکیه داد و با متانت وارد کتابفروشی شد. خیلی صمیمی و گرم احوال پرسی کرد و نظرم را راجع به کتابها پرسید.
از آن نجابت زیرپوستی و کت و شلوار اتوکشیده برنمی آمد که بیخود اینقدر هماهنگ باشند. بوی موهای تازه کوتاه شده اش خوب به مشامم میرسید. دقایقی با شادی بسیار صحبت کردیم و کتابی که من معرفی کرده بودم را خریدند و رفتند. بعد از آنکه رفتند همکارم که سالها قبل تر از من در کتابفروشی کار میکند، گفت: هیچ میدانی او که بود؟ معاون شرکت بی
مقام معظم رهبری: آن چیزی که من از شهید بروجردی احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می کند مسئولیت و وظیفه است. من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در قبال کسانی که تعارض های کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود.» ما نیز در سالگرد شهادت این شهید، بر آن شدیم تا با مرور رشادت های او یادش را زنده نگه داریم و بر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها